مثل آب
مثل آب خوردنی
سنگ های پایه را به باد می دهند
اختران تشنه را به چاههای خشک می کشند
مثل آب خوردنی
خون سالیان سال را
بی حساب خرج می کنند
و ذخیره برای روزهای بد نمی دهند
مثل آب
مثل آب خوردنی
می زنند سر بلندتر سر زمانه را به دار
می پرکنند
مهربانترین دل زمین داغ را به سرب
آن چه زیر چشم ماست
حسرت است و ظلمت است و تشنگی
و آن چه روی رمل های سوخته
جای پاست
طرفه آن که اختران غوطه ور به چشمه های شب
خواب مرگ را چه آشنا پذیره می شوند
مثل آب
مثل آب خوردنی